ولادت پیامبر اکرم(ص) و امام صادق علیه السلام
خـیـزیـد دو آیـیـنـۀ تـوحــیــد بـبـیـنـیـد در مشرق یک صبح، دو خورشید ببینید دو مـطـلع الانـوار درخـشـید، بـبـیـنـید در عـیـد نـبـی بار دگر عــیـد بـبـیـنـید عــیـد دگـری باز دل از خـلـق ربـوده چون حضرت صادق به جهان چشم گشوده امـروز گـشودنـد ز رحـمـت در دیگر گردید عـیـان حُـسنِ خـدا منـظـر دیگر از جوفِ حرم گشت برون حیدر دیگر یــا آمــده مــیــلاد پــیــامآور دیــگــر؟ این عید جهان گستر شیعه است ببینید میلاد شـشـم رهـبر شیعه است بـبـینید انـوار خــدا تــافـتــه بـر بـام مــدیـنــه پـیـراهـن نـور است بـر انـدام مـدیــنـه دل مـیبـرد از اهـل ولا نـام مــدیــنـه پـیـچـیـده به گـوش همه پـیـغــام مـدینه کامروز دمیده است به تن روح امامت تـبریک که آمد به جهـان نوح امـامت این آیـنـۀ روی خـداونــد جـلـیل است این گمشدگان را به خط نور، دلیل است این بر علی و فاطمه پاکیزه سلیل است این راهـبـر آدم و مـوسا و خـلیل است این تـا ابـد استـاد اسـاتـیـد جهـان است با آنکه عیان است، نهان است، نهان است دانـش بـبـرَد سـجـده بـه خـاک قـدم او تکـمـیل شـده فـیـض مـسـیـحا ز دم او دریــای کـرم بــوده نـمـی از کـرم او پـیــوسـتـه بُـوَد عِـلـم بـه ظـلّ عَــلَـم او بر بـام سـپـهـرِ شـرفِ اوسـت سـتـاره تا عـمـر جـهـان جـابر حیان و زراره انـفـاس مسیـحاست مسیحای نـسیمش موسی «ارنی» گو شده در طور حریمش دل مـخـزن اسـرار خـداوند حکـیـمش تا حشر رسد بر همگان فیض عظیمش دیـوار تــجـلای الـهـی اسـت رواقــش طاق است میان همگـان مـؤمن طاقش بیمـنـطق او عـلم بریده است زبانش روئیده گـل «عـلّـم الانسان» ز بیـانش دائــم گـهـر عــلـم بــوَد ریگ روانش علم است و ابوحمزه و حمران و ابانش تـا حــشـر امیـران سخـن بـنـدۀ اویـنـد تــنهـا نه هـمیـن بـنـدۀ او زنـده اویـنـد این است که قرآن شده روشن ز کلامش این است که برتر ز مقام است مقامش این است که دانش شده مرهون قیامش این است که دادهاست خـداوند سلامش سر تـا قـدم آیینـۀ خیرالبـشر است این دردانه شش بحر و یمِ ششگهر است این ای مـلک خـداونـد گـلـسـتان بـقـیعـت دلهــا هــمــه زوّار بـیـابـان بـقـیـعـت ارواح رسـل، سـاکـن ایـوان بـقـیـعـت جنت همه یک گوشه ز دامان بـقـیعـت هر زائر دلـداده که بـشـنـاخت شما را از پـنـجـرههـای حـرمت دیــد خـدا را مهر تو چو روح آمده در پیکـر جبریل فــرش ره زوّار حـریـمـت پَـر جـبریل هر شب حرم خلوت تو مشعر جبریـل از روز ازل سـایۀ تو بـر سـر جـبریل اوصـاف تـو را غــیـر خـداونـد نـدانـد میثم چه سراید؟ چه بگوید؟ چه بخواند؟ |